دمی با یک شاعر جوان
میلاد رفیعا متولد دی ماه سال 1377 است در شهر ارومیه. از شاعران جوان و خوش ذوق این شهر است. رفیعا در خانوادهای فرهنگی و ادبدوست نشر و نما یافته، به گفتهی خودش طبع شاعری را از پدربزرگ خود به ارث برده و آن را از دوران دبیرستان با مطالعهی اشعار شاعران متقدم و معاصر شروع کرده است. دانشجوی رشتهی حقوق است در دانشگاه آزاد اسلامی ارومیه؛ با انجام فعالیتهای فرهنگی و ادبی در کنار کار دانشجویی. مهمتر از همه، او جوانی متواضع و مؤدب و جدی است، به بی توجّهی و هیاهیو برخی اهل تکبر و توهم، توجهی ندارد و راه خود را میرود. شاعری را از سرودن با شعر کلاسیک و به روش قُدما و بیشتر در قالب مثنوی آغاز کرده ولی امروزه در هوای شعر سپید تنفس میکند و با مطالعه و سلوک شاعرانه و آرامش و متانت، منازل موفقیت را یکی یکی طی میکند. گاه هوای نویسندگی و ترجمه نیز به سرش میزند جوان است دیگر، با آرزوهای رنگانگ. دوست دارد کتابهایش هر چه زودتر منتشر شود.
او ساکت و آرام حضور خود را در محافل ادبی ارومیه و ارتباطش را با شاعران حفظ میکند. همچنین در فضای مجازی و رسانهها نیز حضور دارد. عضو کانون شعر حوزهی هنری انقلاب اسلامی آذربایجان غربی است. رفیعا دفتر شعرش را به نام «آن سوی دیوار عشق» آماده چاپ کرده و به اهل نظر نشان میدهد و نظرخواهی میکند! بسیار مشتاق است که آن را به چاپ رساند، میگوید: بیش از یک سال است روی اشعار این کتاب کار میکنم و در انتخاب شعر بسیار وسواس دارم، سعی می کنم اشعار خوبی ارائه بدهم هر چند در صفحات کمتر.
میلاد با اطمینان معتقد است که اشعار سپیدس در محافل ادبی ارومیه بسیار مورد توجه میگیرد و هر بار مورد نقد و تأمل مخاطبان قرار میگیرد. این شاعر جوان بر خلاف بسیاری از همگِنانش بسیار نقدپذیر و همیشه مایل به نقد اشعار خود است، میگوید شعر قبل از نقد فقط در حد یک طرح است و بر این نظر است که اصولاً در نقد شعر نباید منتقدان و یا شاعران براساس نظرهای شخصی خود شعر را نقد کنند، باید در نقد شعر معیارهای ادبی و توانمندی شاعر در نظر گرفته شود.
رفیعا میگوید هر شاعری که توانست شعر را تعریف کند شاعر نیست! شعر هر بار تازگی دارد و فضاهای آن دائماً در حال تغییر است، من در عین سادگی سعی میکنم فضایی در شعر ایجاد کنم که متفاوت از شعرهای شاعران دیگر باشد و بیشتر اشعار کوتاه مینویسم. شعر سپید امروزه در فضایی جدید قرار دارد و هر یک از شاعران سپیدسرا سعی دارد خلقی نو در این عرصه به وجود آورد و امروزه شعر سپید با نگاهی نو به زمینهی شعری مینگرد.
چند شعری از میلاد رفیعا:
1)
خانههایشان را گم کردهاند
ابرها، بیگمان
در خیابانهای بینام و نشانِ آسمان؛
و مقصد
جاییست که
هرگز به آن نمیرسند.
2)
روزها با گرمای آفتاب
شبها با گرمای آتش
سراغم میآیی
مینشینی
مرا به حرف وا می داری
ـ آری
من در تو
زندانی شدهام
رهایی ممکن نیست.
3)
نمیدانستم
در مرزعهی وجودت
مترسکی برای فراری دادنِ
کلاغها هستم،
منِ دیوانهای که
صبح به صبح دزدکی
یک گل سرخ از
بشقابهای لب پَر شدهی مادربزرگم
برایت میچیدم.
4)
میجنگم برایت مادر!
میجنگم با سرباز دشمنی که
شاید بیشتر از من
مادرش را دوست دارد.
منبع: هفته نامه «دنیز»، شماره 118